ندای تنهایی من
دگر از عشق حقیقی خبری نیست که نیست از وفا،مهر و محبت اثری نیست که نیست این همه فکر نمودیم که فردا چه کنیم باز فردا شدو در آن ثمری نیست که نیست چه بگویم ز زمانه همه مکر است و ریا همه سالوسی و در آن حذری نیست که نیست خوب را زشت بدیدیم وبدی ها را خوب چشم ها بسته وگویی بصری نیست که نیست عشق هامان همه مصنوعی و همراه هوس هیچ بر عشق حقیقی نظری نیست که نیست
نوشته شده در جمعه 91/7/14ساعت
8:46 عصر توسط ندا| نظرات ( ) |