ندای تنهایی من
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد عشق،بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد هرچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد آه، یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
نوشته شده در شنبه 91/7/29ساعت
11:32 عصر توسط ندا| نظرات ( ) |