ندای تنهایی من
به این رها شدن از چاه دل مبند...این بار می برند که زندانیت کنند ای گل! گمان مبر به شب جشن می روی...شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست،از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست...گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند...
نوشته شده در چهارشنبه 91/9/15ساعت
11:16 عصر توسط ندا| نظرات ( ) |